عمر
جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, :: 14:10 :: نويسنده : رضا

 هدف شما ازدرس خواندن ویاشرکت درکنکورچیست؟

آیابه اهمیت این پاسخ آگاهی دارید؟
آیامیدانیدنوع هدف تاچه حددرمسیرفعالیت تاثیردارد؟
آیاهدفی که انتخاب کردهاید،منطقی است؟
جالب است بدانیدکه بعضی ازهدفها،اضطرابزاهستندوبیش ازآن که عامل تلاش باشند،به صورت مانع حرکت،عمل
میکنند.یک بعد بسیار مهم اهداف وانگیزهها،تاثیرآنهادرتمرکزحواس وافزایش عملکرداست.به شماتوصیه میکنیم،به
اهدافتان باحوصلهی بیشتریبیندیشید،بر روی
اهداف دوباره تمرکزوتوجه کنیدواگرلازم بودآنهاراموردبازنگری قراردهید.
ابهام درهدف
سعی کنیدهیچگاه دراهداف خوددچارسردگمی وابهام نشوید.میدان درس خواندن وکنکوررابه عنوان نمونهای ازعرصههای
زندگی تصورکنید.
انسان جدی درهمهی کارهایش جدی است،اما انسان ابهامگرا،افت وخیززیادی دارد.برای یکبار هم که شده،خودرادرمعرض
قراردهیدوببینید درکاری که برایتان مهم است،چقدرجدی هستید.روشنی وارزشمندی هدف،مستلزم جدی بودن
است.اگردراهداف وانگیزه هایتان دچارشک وابهام میشویدبه احتمال زیاداهدافتان بیش ازآنکه درونی باشندبه عوامل بیرونی
بستگی دارند.
به عبارت سادهتر،به جای آنکه ازخوددرس خواندن ویادگیری لذت ببرید،بیشتربه خاطرعواملی چون،جایزه وپاداش،جلب
رضایت والدین و اطرافیان،گرفتن مدرک وغیره فعالیت میکنید.این عوامل بدنیستندوتاحدی هم وجودشان لازم است ولی
تاثیرآنها،هیچگاه به پای انگیزههای درونی نمیرسد.
کلید
هیچگاه به خودتان اجازه ندهیدبا اهداف مبهم حرکت کنید.اهداف روشن منطقی،چراغ راه هستند.
رضایت به حداقل
بعضیهاچون حوصلهی تلاش ندارند،هم درفعالیت وهم درنتیجه،به حداقل رضایت میدهند.اینان بیشتربه دنبال شانس
واقبال هستندواین که بالاخره شایددری به تخته بخوردویک جوری قبول شوند.متاسفانه این دسته،همیشه دنبال راههای
درروهستند.مثلادردوران دبیرستان، هستند دانشآموزانی که با آرزو وخیال درس میخوانند! دل بستن به این که سؤالات
امتحان آسان باشد،بتوان سرجلسه تقلب کرد،حداقل نمرهی قبولی کسب شود،و…نمونههایی ازافکارسهلانگارانه
وغیرمنطقی هستند.درکنکورها هم نمونههای چنین افکاری دیده میشود.مثلا چگونه پاسخنامهی کنکور راعلامت بزنید
تاحداقل نتیجه رابگیرید،برای آنان سوژهی جالبی محسوب میشود.آنهاحتی درصدی هم برای احتمال اشتباه
درکامپیوترهای علامت خوان درنظرمیگیرند.آنها هم چنین ازدبیران وکسانی که فقط کلیدهاوکلیشههارا برای علامت زدن
گزینههای آموزش دهند،استقبال میکنند.درشرایط فعلی کنکوروفضای رقابتی شدید،کسانیکه به حداقلهارضایت
میدهندنبایدمنتظرکسب نتیجه باشندبه خصوص این که آنها درارزیابی وموقعیت وتواناییهای خودهم دچاراشتباه
میشوند.شنیدهاید دانشآموزی که فکرمیکنددر امتحان نمرهی 10 میگیرد،معمولانمرهای کمترازپیشبینی خودخواهدگرفت.
کلید
حضور باری به هرجهت برای درس خواندن و به خصوص درکنکور،وکسب نتیجه را به شانس وعوامل دیگر واگذارکردن،
سادهاندیشی وانکار واقعیت است.
دلیل حضور
علت حضورشمادرمیدان کنکورچیست؟آیا باپای خودتان وارد این عرصه شدهایدیا دیگران شمارابه میدان هل
دادهاندومواضبتان هستندکه از میدان فرارنکنید؟! اگردراین موردشک داریدخودرابایک ملاک میتوانیدارزیابی
کنید.چقدربرای کنکورسرمایهگذاری کردهاید؟
به عبارت دیگر،هدف وانگیزهی شماچقدرباتلاشهایتان تطابق دارد؟آیابه اندازهی حرفهایتان جدی هستند؟اگراحساس
کردید حضورشما درکنکوربیش ازآن که برای خودتان مهم باشد،برای دیگران مهم است ویاصرفابه این دلیل
درکنکورحضورداریدکه دیگران هم این کاررا میکنند،همین امروزرویهی خودراتغییردهید.هیچ عاملی اعم
ازجوّزندگی،انتظاراطرافیان،تبلیغات وسایرشرایط نبایدشمارابه این مسیرکشانده باشد.بایدخودتان آگاهانه قدم به میدان
کنکوربگذارید.
کلید
کنکورمیتواند فرصتی باشدبرای محک زدن خودتان در زندگی واین که چقدربرای اهدافتان ارزش قائلید وبرای آن
سرمایهگذاری عملی میکنید.
قبولی صددرصد
خیلی ازدانشآموزانی که انگیزههای بالاوآمادگیهای درسی خوبی دارند،هدف خودرادرکنکور،قبولی
صددرصدقرارمیدهند.بسیاری ازدانش- آموزان دیگرهم میخواهندبه هرنحوممکن قبول شوند،حتی اگرشده رشتهی
پایینتر،دوست دارندبلاخره درپایان کارمهرقبولی درپیشانی آنها هم بخورد.اگرناراحت نمیشویدبایدبگوییم که چنین
هدفی،هدف منطقی نیست،این،ازجمله اهدافی است که ایجاداضطراب میکند. شمادرحین فعالیت وتاقبل ازکنکورفشارروانی
زیادی رابایدتحمل کنیدکه نتیجهی آن اضطراب غیرقابل کنترل است علاوه برآن،اگرهدف را
موفقیت حتمی قراردهیدوبه آن نرسید،لطمهی زیادی میخورید.
کلید
اگرهدف تلاشهای خودراموفقیت حتمی قراردهیدبایداسترس واضطراب ناشی ازآن راهم بپذیرید.
منطقیترین هدف
چه چیزی بایدهدف قرارگیرد؟بهترین ومنطقیترین هدف چیست؟آیامیتوان هدفی انتخاب کردکه کمتراضطرابزاباشد؟
هدف راحداکثراستفاده ازتواناییهای خودتان قراردهید.اگرهدف حداکثراستفاده ازتواناییهاوقابلیتهاباشد،هم تلاش وهم
شکست و پیروزی،معنای دیگری پیدامیکنند.کسی که به جای فرار ازواقعیتهاو ارتباط دادن دلایل شکست وپیروزی به
عوامل بیرونی،برتواناییهای خودتمرکزمیکند،درواقع انتظاراتش را ازخودش بالامیبردوسعی مینمایدبیشترکوشش
کند.فرض کنیدهمین امروزامتحانات پایان سال تحصیلی ویاکنکورتمام شدهاست وشمابعد ازآزمون منتظراعلام نتیجه
هستید.معمولادرچنین شرایطی،انسان فرصتی پیدامیکندتا نگاهی به پشت سربیندازدوببیندچه کردهاست وچه اتفاقاتی
افتادهاست؟فرض کنیدامروزهمان روزاست.به جای آن که درچنین روزی این کاررا انجام دهید،همین الان نگاهی به گذشته
وحال خودبکنید.به این سؤال همیشگی پاسخ دهید:چقدرازتواناییهای خوداستفاده کردهاید؟
گذشته رانمیتوان عوض کرد،ولی شماهنوزفرصت دارید!
اگرهدف را حداکثراستفاده ازتواناییهای خودتان قراردهیدشما در واقع وارد میدانی میشویدکه حریف مقابل خودتان
هستید.به جای ایراد گرفتن به درو دیوار،اول سعی کنیدتکلیفتان راباخودتان روشن کنید.به جای آن که بعدازامتحانات
یاکنکورتاسف بخوریدکه چراهمهی تلاشتان رانکردهاید،هم اینک هم کمربندهاراسفتترببندیدوبه جای سپردن احتمال
موفقیت،به حوادث وشانس منطقی وواقعبینانه حرکت
کنید.چنین هدفی به شماکمک میکند اضطراب را با تلاش کنترل نمایید.یعنی بپذیریداگربیشترفعالیت کنید،ازخودتان
راضیترخواهیدبودو
این،یعنی کاهش اضطراب.درهرحال،یادآوری میکنیم که نوع هدف درهمهی ابعادفعالیت وتلاش شماتاثیرمیگذارد.
کلید
به جای هرهدفی،هدف راحداکثراستفاده ازتواناییهای خودتان قراردهیدتاهم برای تلاش انگیزهی بیشتری داشته باشدوهم
بتوانیدبه شکست وپیروزی منطقیترنگاه کنید.
نتیجهگیری
-1 هیچگاه به خودتان اجازه ندهیدبا اهداف مبهم حرکت کنید.اهداف روشن منطقی،چراغ راه هستند
-2 حضورباری به هرجهت برای درس خواندن وبه خصوص درکنکور،وکسب نتیجه رابه شانس وعوامل دیگرواگذارکردن،
سادهاندیشی وانکار واقعیت است.
-3 کنکورمیتواند فرصتی باشدبرای محک زدن خودتان درزندگی واین که چقدربرای اهدافتان ارزش قائلیدوبرای آن
سرمایهگذاری عملی میکنید.
-4 اگرهدف تلاشهای خود را موفقیت حتمی قراردهیدبایداسترس واضطراب ناشی ازآن راهم بپذیرید.
-5 به جای هرهدفی،هدف راحداکثراستفاده ازتواناییهای خودتان قراردهیدتاهم برای تلاش انگیزهی بیشتری داشته باشدوهمبتوانیدبه شکست وپیروزی منطقی تر نگاه کنید.
پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 22:24 :: نويسنده : رضا

 قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. 

بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید. 
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! 
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند. 
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است. 
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم. 
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد! 
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند! 
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست. 
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید! 
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند. 
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید. 
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد! 
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند. 
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم
 
سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, :: 21:50 :: نويسنده : رضا

 روزگازی شاهی بود که چهار همسر داشت. 

او عاشق همسر چهارمش بود و او را با گران ترین پوشاک می آراست 
و بهترین خوراک ها را به او می داد. 
او همسر سومش را خیلی دوست داشت و همواره او را به سایر ممالک همسایه نشان می داد. با این وجود می ترسید که روزی او را برای دیگری ترک کند. 
او همچنین عاشق همسر دومش بود. او امینش بود و همیشه با وی مهربان، با توجه و صبور بود. هرگاه شاه با مشکلی روبه رو می شد، می توانست به او اطمینان کند که در گذر دوران سختی به او کمک می کند. 
همسر اول شاه شریکی بسیار وفادار بود و در نگهداری از اموال و حفظ پادشاهی او سهم بزرگی داشت. بااین وجود، او همسر اولش را دوست نداشت و درحالیکه او عمیقاٌ عاشق وی بود، اعتنایی به او نمی کرد. 
یک روز شاه احساس کسالت کرد و فهمید که عمرش به سر آمده است. 
به یاد همسر آراسته اش افتاد و فکر کرد، "من حالا چهار همسر دارم ولی وقتی بمیرم، تنها خواهم بود." 
 
پس از همسر چهارمش پرسید، "من تو را از همه بیشتر دوست داشته ام و با بهترین لباس ها را به تو هدیه داده ام و ازتو مراقبت بسیار کرده ام. حالا که وقت مرگم رسیده است، آیا مرا دنبال می کنی و با من همنشین خواهی بود؟" 
همسر چهارم گفت، "به هیچ وجه!" و بدون هیچ حرفی دور شد. 
این پاسخ قلب او را مانند تیغی تیز درید. 
شاه غمگین سپس از سومین همسرش سوال کرد، "من تمام زندگیم عاشق تو بوده ام. حالا که می میرم، آیا مرا دنبال می کنی و با من همنشین خواهی بود؟" 
سومین همسر پاسخ داد، "نه!" 
قلب شاه درهم شکست و به سردی گرایید. 
سپس ازدومین همسرش پرسید، "من همیشه برای کمک به تو روی آورده ام و تو همیشه مرا پشتیبانی کرده ای. وقتی من بمیرم، آیا مرا دنبال می کنی و همنشین من خواهی بود؟" 
دومین همسر پاسخ داد، "متاسفم، این بار نمی توانم به تو کمک کنم! بهترین کاری که می توانم برایت بکنم این است که تو را به گورت بفرستم." 
این پاسخ مانند آذرخشی بود و شاه را درمانده ساخت. 
سپس ندایی صدا کرد:"من با تو خواهم آمد و هرکجا بروی تو را دنبال خواهم کرد." 
شاه نگاهی به بالا انداخت و همسر اول خودش را دید. بسیار لاغر و نحیف شده بود و از کم غذایی رنج می برد. 
پادشاه با اندوه فراوان گفت، "وقتی که فرصتش را داشتم باید از تو بهتر مراقبت می کردم." 
در حقیقت همه ی ما در زندگی چهار همسر داریم: 
چهارمین همسرمان بدن ما است. هرچقدر برای پروراندن و آراستن آن تلاش کنیم تا خوب جلوه کند، وقتی بمیرم ما را ترک خواهد گفت. 
سومین همسر ما دارایی های ما است و مقام و ثروت. وقتی ما بمیریم به دیگران خواهد رسید. 
دومین همسر ما دوستانمان هستند. مهم نیست چقدر پشتیبان ما باشند. دورترین جایی که با ما می آیند تا سر قبر است! 
و نخستین همسر ما والدین ما هستند که غالباٌ در تلاش برای کسب ثروت، 
قدرت و لذات نفسانی از آن ها غافل می مانیم. 
بااین وجود، والدین تنها کسانی هستند که ما را دنبال و هدایت خواهند کرد، هرکجا که برویم. 
پس تا میتوانی به آن ها عشق بده. آن ها بیش از همه چیز به شما و عشق تو نیاز دارند. 
برای آنان وجود خودت بهترین هدیه است. 
 
یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, :: 22:6 :: نويسنده : رضا

 افزایش و گسترش انواع مختلف دانشگاهها ( اعم از آزاد ، سراسری ، پیام نور ، علمی وکاربردی ، فنی حرفه ای ، پودمانی ، مجازی ، غیر حضوری ، غیر انتفاعی و ....) و به طبع آن افزایش تعداد دانشجو در هر خانه ، طایفه ، کوچه و خیابان شاید مقداری از ذوق و شوق دانشجو شدن - در مقایسه با سالها پیش - کاسته باشد ، ولی " دانشگاه " هنوز مکان ارزشمند ، مقدس و بزرگی است که قداست آن را با چیز دیگری نمی توان عوض کرد و حرمت و اعتبار آن همچنان به عنوان محل علم آموزی و ادب اندوزی به قوت خود باقی است . می دانیم که یدک کشیدن یک یا چند "عنوان" نمی تواند به خودی خود برای کسی ارزش و اعتبار به دنبال داشته باشد بلکه برای رسیدن به فضیلت اخلاقی و تعالی روح و در نهایت انسان شدن به معنای واقعی ، در هر برهه ای از زمان و هر بخشی از عمر ، انسان تکالیف و وظایفی دارد که در صورت پرداختن به آنها خواهد توانست به تعالی برسد . گذر از مرحله دانش آموزی و ورود به فصلی جدید از زندگی به نام " دانشجویی" مرحله ای بسیار مهم و حیاتی در طول زندگی یک فرد به حساب می آید ، چرا که دانشگاه محیطی است که فرد با استفاده از محضر اساتید و بهره مندی از سایر پتانسیلهای موجود در محیط دانشگاه می تواند به اهداف برتر خود در زندگی دست یابد و یا احیانا" در صورت عدم استفاده صحیح از امکانات موجود نه تنها به هدف خود نرسد ، بلکه خود را در مرحله سقوط از انسانیت قرار دهد . این نوشته به دنبال آن است تا به دانشجویان جدید الورود مواردی را یادآور شود که امید می رود در صورت رعایت این قبیل موارد ، ضمن جلوگیری از اتلاف وقت و انرژی به اهداف بزرگ و ستودنی زندگی خود نزدیک و نزدیک تر شوند .

هر کاری _ من جمله درس خواندن _ را برای رضایت خدا انجام دهید
در هر حال کرامت انسانی را حفظ کنید 
انسان ارزشی دارد و انجام بعضی کارها از این ارزش و قدر انسانی می کاهد 
انسان رسالتی را در پیش دارد که برای انجام آن بایستی تمام همت خود را به کار گیرد 
مانند تمبر باشید ، چون تا رسیدن به مقصد همراه نامه می ماند ، شما هم اینگونه به دنبال اهدافتان باشید
افکارتان را تغییر دهید نا زندگیتان تغییر یابد
اگر می خواهی به دوستانت چیزی یاد بدهی ، با اعمالت نشان بده نه با زبانت
این قانون را یاد بگیرید ، نه بار زمین بخورید ، ده بار برخیزید 
اگر دوستت تو را یکبار فریب داد ، شرم بر او . ولی اگر دوستت تو را دو بار فریب داد ، وای بر تو 
هر چه قدر تلاش کنید به همان میزان آینده خود را رقم خواهید زد 
" نه " گفتن را تجربه کنید ، در دانشگاه نیاز خواهید داشت به اینکه زیاد " نه " بگویید و الا....
دوستان عزیز سعی کنید هر لحظه و هر روز در حال پیشرفت باشید
زیاد بخوانید و مطالعه کنید .چون همچنان که جسم شما به غذا نیاز دارد ، روحتان نیز ....
اگر دوستتان چیزی به شما تعارف کرد ، مجبور نیستید حتما" قبول کنید 
دوستان عزیز بعضی چیزها را حتی برای یکبار هم ، حتی بر ای یکبار هم تجربه نکنید
شما دانشجو هستید ، باید جوینده دانش باشید
از این پس تحقیق و پژوهش بایستی بخش مهمی از زندگیتان باشد 
شما به اندازه ای که میخوانید و مطالعه می کنید و تفکر می نمایید ، ترقی خواهید کرد 
از این پس بیشتر مواظب رفتارتان باشید ، چون این خود شما خواهید بود که به دیگران می گویید چگونه با شما رفتار کنند 
هم کلاسی هایتان همانگونه در مورد شما فکر می کنند که خودتان خواسته اید 
ضد ارزشها را برای خود ارزش به حساب نیاورید چون زود از اعتبار می افتند 
به اساتید خود زیاد احترام قائل شوید ، آنها تمام داشتنهایشان را در اختیار شما قرار می دهند 
"کتاب بوستان دانشمند است "، از سیر در این بوستان غافل نشوید
داشتن عنوان " دانشجو " به شما اعتبار نمی دهد ، این شخصیت خود شماست که به هر عنوانی ارزش و اعتبار می بخشد
پدر و مادر شما فرشته هایی هستند که تمام وجودشان وقف شما شده است ، پس شما هم .....
کارکنان دانشگاه دوستان شما می باشند که تلاش می کنند مسائل و مشکلات شما را حل و فصل کنند ، مواظب دوستان خود باشید 
رشته ای که در آن تحصیل می کنید ، از ضروری ترین رشته ها برای بهتر ساختن فرداهای این مرز و بوم است 
کاری نکنید ، حرکتی انجام ندهید و لباسی نپوشید که شما را انگشت نما کند 
درسهایتان را پاس نکنید که پاس کنید ، بلکه آنها را یاد بگیرید و مهم تر اینکه آنها را به کار گیرید
تشکلهای دانشجویی که در کنار شما هستند ، برای اعتلا و پیشرفت شما و دانشگاهتان فعالیت می کنند ، به آنها بپیوندید و شما هم تلاش کنید 
می دانید تذکر دادن به شما از طرف برخی بخشهای دانشگاه برای چیست ؟ می خواهند به شما بگویند که اگر یک میخ را داخل پریز برق بکنید برای شما خطرناک است ، چون آنها شبیه این موارد را زیاد دیده اند و شما را از صمیم قلب دوست دارند 
اموال دانشگاه متعلق به خود شماست ، شما با اموال خود چه می کنید ....
پرونده دانشجویی خود را هر از چند گاهی از اول مرور کنید 
و بسیار مسائل و مواردی که شما بیشتر از من می دانید ......
 
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 19:39 :: نويسنده : رضا
علی اکبر دهخدا انتظار را چنین معنی می کند : "انتظار" به معنای چشم داشتن و یا چیزی را چشم داشتن ، نگرانی ، چشم داشتگی و امیدواری ، چشم براهی 
محمد معین زیر مدخل انتظار می نویسد :
"انتظار" به معنای چشم داشتن ، چشم به راه بودن ، چشم د اشت ، نگرانی
 
در معنای "انتظار "، توصیفات و توضیحات مختلفی ذکر شده که هیچکدام بیان کننده اصل معنای آن نیستند . اگر در معنای آن گفته شود که انتظار یعنی چشم به راه بودن ، این صرفا ترجمه لفظ از عربی به فارسی است و نمی تواند به عنوان تعریف تلقی شود . همچنین اگر " انتظار" را به معنای چشم داشت و چشم براه بودن معنی کنیم نتیجه ای که از معنای لغوی آن به دست می آید این است که کسی عمل زشت و ناهنجاری انجام داده و منتظر کیفر آن است و یا کسی بذری را در زمین پاشیده و منتظر است که محصولش از زمین سربرآورد و سرسبز شود و کسی که کار خیر و شایسته ای انجام داده ، منتظر است تا روزی فرا رسد و او پاداش کار خیرش را بگیرد . 
از تعاریف بالا چنین به نظر می رسد که معنای لغوی انتظار نمی تواند بیانگر مفهوم اصلی و کامل آن باشد بلکه اگر خوب دقت کنیم در خواهیم یافت که "انتظار "یک امر کاملا وجدانی است و اگر کسی واقعیت آنرا وجدان نکرده باشد هرگز با توصیفات ذهنی حقیقت آنرا نمی فهمد . معرفت های وجدانی مانند گرسنگی و تشنگی ، شادی و خشم و ....نیز از همین سنخ هستند .تنها راه شناخت گرسنگی و تشنگی ، گرسنه و تشنه شدن است و تنها راه فهمیدن شادی و خشم ، شاد و عصبانی شدن است . معنای واقعی " انتظار" هم فقط برای شخص منتظر ، روشن و آشکار می شود . اگر کسی هیچگاه حالت انتظار را نچشیده باشد با توصیف و توضیح نمی توان معنای انتظار را برایش روشن کرد . حتی ممکن است توضیحات زیاد باعث ابهام بیشتر در مفهوم آن گردد . اما کسی که "انتظار" را چشیده است به خوبی معنای آنرا می فهمد . به چنین شخصی می توان یادآوری کرد که :" آن زمانی که یکی از عزیزانت به سفر رفته بود و تو از او خبر نداشتی و گفته بود تا فلان موقع برمی گردم و .... .قبل از آمدن او چه حالی داشتی ؟" آن حال وجدانی" انتظار" نام دارد .
 
اما " انتظار " در اسلام و به ویژه در مذهب شیعه معنای و مفهوم دیگری دارد و آن عبارتست از ایمان استوار بر امامت و ولایت حضرت ولی عصر ( عج ) و امید به ظهور مبارک آن واپسین حجت الهی ، و آغاز حکومت صالحان . انتظار فرج در واقع نوعی آمادگی است ، آمادگی برای پاک شدن ، پاک زیستن ، آمادگی برای حرکتی مستمر و دائم توام با خود سازی و دگر سازی و زمینه سازی . و سرانجام آمادگی برای تهیه قوا برای شرکت در نهضت عظیم حضرت مهدی (عج ) است .
 
مسلمانان بر اساس وعده های صریحی که قرآن کریم بدان ها داده است ، عقیده دارند که طبق قانون خلقت و سنت آفرینش ، تاریخ بر مبنای سنت های الهی و وعده های خدایی به پیش می رود و اگر چند روزی دنیا به نفع ستمگران تمام شده ، ولی سرانجام حکومت مطلق جهان به دست صالحان و حق پرستان خواهد افتاد و عدالت و امنیت بر اساس قانون خدا در سرتاسر جهان برقرار خواهد شد . به برخی از آیاتی که اشاره به این موضوع دارند در زیر اشاره می شود :
 
سوره توبه آیات 32 و 33
یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم و یابی الله الا ان یتم نوره و لوکره الکفرون * هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون
کافران می خواهند که نور خدا را با دهانشان خاموش کنند و خدا نگذارد تا آنکه نور خدا را در منتهای ظهور و حد اعلای کمال برساند هر چند کافران ناراضی و مخالف باشند * اوست خدایی که رسول خود را به هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان عالم تسلط و برتری دهد هرچند مشرکان ناراضی و مخالف باشند .
 
سوره نور آیه 55
وعد الله الذین ءامنوا منکم و عملوالصلحت لیستخلفنهم فی الارض کمااستخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفسقون
خدا به کسانی از بندگان که ایمان آرند و نیکوکار گردند وعده فرمود که در زمین خلافتشان دهد چنانکه امم صالح پیمبران سلف را جانشین پیشینیان آنها نمود ، و دین پسندیده آنان را تمکین و تسلط عطا کند و به همه آنان پس از خوف و اندیشه از دشمنان ایمنی کامل دهد که مرا به یگانگی بی هیچ شائبه ، شرک و ریا پرستش کنند و بعد از آن هر که کافر شود ، پس آنان به حقیقت همان فاسقان تبهکارند.
 
سوره غافر آیه 51
انا لننصر رسلنا و الذین ءامنوا فی الحیوه الدنیا و یوم یقوم الاشهد
ما البته رسولان خود و اهل ایمان را هم در دنیا ظفر و نصرت می دهیم و هم در روز قیامت که گواهان به شهادت برخیزند .
 
سوره انبیا آیات 105 و 106
و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون * ان فی هذا لبلغا لقوم عبدین
و ما بعد از تورات در زبور نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد * بی شک در این قرآن برای اهل عبادت مایه وصول به مقصد حق نهفته است .
 
سوره قصص آیه 5
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم هئمه و نجعلهم الوارثین
و ما اراده داشتیم که بر آن طایفه ضعیف و ذلیل کرده شده ، در آن سرزمین منت گذارده و آنها را پیشوایان قرار دهیم و وارث گردانیم .
 
سوره حج آیه 41
الذین ان مکنهم فی الارض اقاموالصلوه و ءاتواالزکوه و امروابالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عقبه الامور
آنهایی هستند (آنان که خدا را یاری می کنند ) که در روی زمین به آنها اقتدار و تمکین دهیم نماز را به پا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و عاقبت کارها به دست خداست .
 
 
از آنچه که در بالا آمد به خوبی می توان نتیجه گرفت که جهان روزی را در پیش دارد که حکومت مطلق دنیا به دست پاکان و صالحان خواهد افتاد و آن روز در فرهنگ گرانسنگ تشیع همان روز قیام حضرت مهدی (عج) خواهد بود .
حال با توجه به اهمیت بسیار زیاد این موضوع ، یعنی افتادن حکومت به دست صالحان و رهایی عالم هستی از ظلم و جور و فساد می توان به ارزش والای انتظار آن روز را کشیدن پی برد . اهمیت زیاد این مطلب مخصوصا زمانی قابل فهم تر است که ما بدانیم با ظهور امام عصر (عج) همه اختلاف ها و سوئ برداشت ها و کج فهمی ها و انحرافات دینی و اخلاقی از بین می رود و انسانها در روی کره زمین به وحدت کلمه و عقیده بر محور حق و دین صحیح نائل می شوند و بدین وسیله راه بندگی صحیح خدا برای همه خلائق هموار می گردد. در عصر ظهور عقل و ایمان مردم به کمال می رسد و راه رسیدن به کمالات اخلاقی برایشان به طور کامل فراهم می گردد . آنقدر عقل ها کامل می شود که مومنان دیگر برای امور مادی و دنیوی ارزشی قائل نمی شوند و به خاطر پول و مقام با یکدیگر به نزاع و اختلاف بر نمی خیزند و کینه ها از دلهای ایشان رخت بر می بندد و رافت و گذشت بین آنها حاکم می شود . و آنگاه که حرص پول و دنیا از انسانها رخت بربندد و هر کس فقط به اندازه مایحتاج خود از امکانات مادی بهره ببرد و به همان قناعت ورزد ، راه برای ایمان کامل بندگان هموار می گردد . امیر المومنین (ع) در مورد زمان ظهور می فرمایند :"....شر و بدی از میان می رود و خیر و خوبی می ماند ....مردم به اطاعت و عبادت رو می آورند . دین و آیین رونق می یابد . امانت ها رعایت می شود ، درختان پرثمر می شود و برکت ها بسیار می گردد ، اشرار به هلاکت می رسند . نیکان می مانند و از دشمنان اهل بیت کسی باقی نمی ماند " .بیان این موارد و مقایسه بین عصر غیبت و عصر ظهور و شرایط ایده آل و دوست داشتنی آن ، ما را به طرف این واقعیت سوق می دهد که چه گوهر گرانقدر و چه ذخیره ارزشمندی سالهای سال ، بلکه قرنهاست در پس پرده غیبت به سر می برد و ما از چه نعمت بزرگی محروم شده ایم و این امر به دلیل عصیان و ناسپاسی انسان اتفاق افتاده چرا که امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند:
 
« وقتی خداوند متعال بر آفریده های خود (مردم) غضب نماید، ما (اهل بیت) را از مجاورت آنها دور می کند. »
اصول کافی، کتاب الحجه، باب فی الغیبة، ح 31
 
بنابر آنچه که گفته شد می توان به اهمیت " انتظار فرج امام زمان " پی برد و دلیل ارزش و فضیلت آنرا در روایات درک کرد . به برخی از روایاتی که در فضیلت " انتظار " آمده است اشاره ای می کنیم :
 
پیامبر گرامی اسلام (ص) برترین عبادت را انتظار فرج می داند و در جای دیگر می فرماید ، برترین جهاد امت من انتظار فرج است . حضرت علی (ع) نیز فرمود ، منتظر فرج باشید و از رحمت خداوند نا امید نشوید به درستی که خوشایندترین اعمال نزد خداوند ، انتظار فرج است . امام صادق (ع) نیز فرمود ، منتظر امر ما به سان آن است که در راه خدا به خون خود غلتیده باشد . در روایتی مرحوم مجلسی از امام صادق (ع) نقل می کند ، هر کس که بمیرد در حالی که منتظر این امر باشد همانند کسی است که با حضرت قائم (عج) در خیمه اش بوده باشد ، پس حضرت چند لحظه ای درنگ کرده ، آنگاه فرمود نه ، بلکه مانند کسی است که در خدمت آن حضرت شمشیر بزند ، سپس فرمود نه ، به خدا همچون کسی است که در پیشگاه رسول خدا (ص) شهید شده باشد . ونیز در روایت دیگری می فرماید بدانید کسی که منتظر ظهور حضرت مهدی (عج) باشد ، پاداش کسی را دارد که شب ها را برای انجام عبادت بیدار و روزها روزه دار باشد .و در ضمن حدیث مفصلی امده است که آن حضرت فرمود هر کس منتظر امر ما باشد و بر ترس و آزاری که از دشمنان ما می بیند صبر کند ، فردای قیامت با ما خواهد بود . پس " انتظار " ، آدمی را متعهد می سازد که برای تحقق هدف های اسلامی و آرمان های انسانی ، بدون هیچ گونه ضعف و یاس تلاش کند و به سوی مقاصد متعالی اسلام گام بردارد و پیوسته مقاوم و استوار ، به وظایف دینی و اسلامی خود عمل نماید . از همین جهت است که " انتظار " در روایات ، عبادت شمرده شده و از بهترین و با ارزش ترین اعمال به شمار آمده است .
 
جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, :: 21:41 :: نويسنده : رضا

 درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود . پس از اندک زمانی شیطان در می آید و روبه فرشتگان می کند و می گوید:جاسوس میفرستید به جهنم!؟

از روزی که این آدم به جهنم آمده مدام در جهنم بحث و گفتگو است و جهنمیان را هدایت می کند و حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است:با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند.

پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, :: 23:3 :: نويسنده : رضا

خداوندا این کشور را از دشمن خشکسالی و از دروغ محفوظ دار

پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 147
بازدید کل : 63230
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1